ساشا، یک خون آشام نوجوان، از کودکی به دلیل تجربهای تروماتیک در جشن تولدش، از کشتن انسانها برای تغذیه امتناع میورزد و دندانهای نیش او رشد نکردهاند. او با پاول، پسری که قصد خودکشی دارد، آشنا میشود و تصمیم میگیرند به یکدیگر کمک کنند: ساشا در خودکشی به پاول کمک کند و پاول غذای مورد نیاز ساشا را تأمین کند. در طول داستان، آنها با چالشهای اخلاقی و شخصی مواجه میشوند که رابطهشان را پیچیدهتر میکند و ...
جهت ارسال دیدگاه ، ابتدا در سایت لاگین کنید ورود به سایت